دلمشغولی های من

دلمشغولی های من

از همه چیز و همه جا
دلمشغولی های من

دلمشغولی های من

از همه چیز و همه جا

نکته هایی از گفتار احد عظیم زاده بزرگ‌ترین صادرکننده فرش کشور، مردی موفق در حوزه اقتصاد و کار

چندی پیش در نمایشگاه فرش سری به غرفه فرش عظیم زاده زدم دور از انتظار آقای عظیم زاده را دیدم که در میان مشتریان  و فرشهای بر روی هم چیده شده که راهروهایی را میساختند  بر روی صندلی نشسته بود  در کنار صندلی او ایستاده بودم و از بالا نگاهش میکردم  در نظر اول هیکل چهارشونه ، رگهایی که از گیج گواهش با حرارت بیرون زده بود ،  دقتش به اطراف و انگشتر پر از برلیانش و در آخر گفتار فارسیش همراه با لهجه غلیظ آذری توجه مرا به شدت به خود جلب کرد امّا ذهنم که از همه اینها گذشت  سادگی و خاکی بودنش با وجود ثروث عظیمش بیش از هر چیز توجه مرا به خود جلب کرد . مطلب زیر نکات استخراجی من از مصاحبه وی در مورد زندگی شخصیش است

نکته هایی از گفتار احد عظیم زاده بزرگ‌ترین صادرکننده فرش کشور، مردی موفق در حوزه  اقتصاد و کار:

1- ریسک: انسان باید ریسک‌پذیر باشد و من هم ریسک کردم. با دست خالی و از هیچ.

2- سفر : بسیار سفر کردم و ایده‌های جدید دادم.

3- خلاقیت: از موزه‌های فرش کشورها بازدید می‌کردم و از طرح‌ها اقتباس یا از آنها عکس می‌گرفتم و با الهام از آنها و تلفیق طرح‌ها، ایده‌های نو بیرون می‌دادم. در این مدت سلیقه مشتریان را شناختم.

4- ادب: اصل دیگر من احترام به مشتری است، هر که می‌خواهد باشد.

5- پشتکار: خاک خوردم و زحمت بسیار کشیدم.

6- تفکر کاری مداوم: فکر کردم و فکر کردم

7- امید:  شروع به بافتن فرش گرد کردم و چند نمونه که بیرون آمد سر و کله تاجران آلمانی پیدا شد و آنان به اسفنجان آمدند. باور می‌کنید یا نه؟ در اولین معامله 6.5 میلیون تومان نقد پرداختند و شش میلیون تومان هم چک دادند! آن شب از شدت هیجان نخوابیدم. احساس آن شب را خوب به خاطر دارم. سرمایه 100 هزار تومانی من که 80 هزار تومانش قرض بود در کارخانه اجاره‌ای اینچنین سودی نصیب من کرده بود، در اولین قدم... کسب و کارم رونق گرفت و صادراتم را به آلمان، ایتالیا، سوئیس، انگلیس، بلژیک و دیگر کشورها آغاز کردم.

می‌پرسید چه احساسی نسبت به پول دارم؟ پول دیگر مرا ارضا نمی‌کند. هدف من کارآفرینی است. تنها در پروژه آن هتل 600 نفر به طور مستقیم کار می‌کنند. اما می‌دانید بزرگ‌ترین افتخار من چیست؟

 یتیم‌نوازی.

 افتخار می‌کنم 2 سال خیر نمونه کشور شدم. افتخار می‌کنم جزو 100 کارآفرین برتر کشور هستم. دوست دارم اشتغالزایی کنم. دوست دارم سفره مرتضی علی باز کنم، معتقدم خدا من را وسیله قرار داده است. هم‌اکنون 1070 بچه یتیم را زیر پوشش دارم و با خودم پیمان بستم تا عمر دارم هر سال 100 بچه به آنها اضافه کنم. وصیت کرده‌ام وقتی مردم تا 10 سال بعد از عمرم هر سال 100 بچه یتیم اضافه شود و مخارج همه یتیم‌ها را از محل ارثم بپردازند.بعد از 10 سال هم اگر بازماندگانم لیاقت داشتند، راه من را ادامه می‌دهند. سفره که می‌اندازیم برای یتیم‌ها و می‌آیند و غذا می‌خورند، کیف می‌کنم. گریه می‌کنم و حال می‌کنم. در یک مراسمی بچه‌ها دورم جمع شده بودند و هر کس چیزی می‌خواست. در این میان دختربچه‌ای به من نزدیک شد و به جای آن که چیزی بخواهد، فقط خواست دستم را ببوسد. مهرش بدجور به دلم نشست. خواستم فردا بیایند دفترم. آن دختر الان دخترخوانده من است. روی پایم نشست و بابایی صدایم کرد. من به هر دخترم 50 میلیون تومان جهاز دادم و مقرر کردم به این یکی 100 میلیون تومان جهاز بدهند. این دست خداست که مهر این دختر را به دل من انداخت.یتیمی سخت است. بهترین ساعات عمر من زمانی است که در خدمت یتیمان هستم.

پول را برای چه می‌خواهیم؟ خدا به ما داده و ما هم باید به بقیه بدهیم.ما وسیله هستیم. باید بخشید و بی‌منت و زیاد بخشید. این توصیه من به همکارانم است. من از زیر صفر شروع کردم. توصیه من به جوانان این است که منطقی فکر کنند. این گونه نبوده که شب بخوابم، صبح پولدار شوم. خاک خوردم و رنج کشیدم و آثار این رنج هنوز در من هست. امیدشان به خدا و فکر و بازوی خودشان باشد. درستکار باشند و تلاش و تلاش و تلاش کنند. این فرمول من است... .

http://www.azimzadeh.ir/Index.aspx

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد